ترجمه ی اصلی و کامل منشور کوروش از دکتر شاهرخ رزمجو

ترجمه ی اصلی و کامل منشور کوروش از دکتر شاهرخ رزمجو  این استوانه در سال 1285 خورشیدی در شهر باستانی بابل عراق کشف شد و به گفته باستانشناسان مربوط به سال 538 قبل از میلاد است که به دستور کوروش هخامنشی پس از فتح بابل نوشته شده است و اکنون در لندن نگهداری می شود اما بیشتر ترجمه هایی که از آن منتشر شده است نادرست و متفاوت با متن واقعی آن می باشد این ترجمه توسط دکتر شاهرخ رزمجو موزه دار ایران باستان از بخش خاورمیانه در موزه بریتانیا و دارای مدرک دکترای باستان شناسی از دانشگاه لندن و استاد دانشگاه تهران منتشر شده است.   توضیح : قسمت هایی که درون قلاب [ ] مشخص قرار دارند به دلیل آسیب دیدگی توسط گروه مترجم بازسازی شده اند پرانتز ها برای توضیح بیشتر و تکمیل جملات اضافه شده اند شماره ها مربوط به سطر های استوانه منشور کوروش می باشند و قسمت های نقطه چین در استوانه از بین رفته اند ترجمه ی اصلی و کامل منشور کوروش [آن هنگام که ............ مردوک ] پادشاه همه ی آسمان ها و زمین ، کسی که ..... که با ..... یش ، سرزمین های دشمنانش را لگد کوب می کند ................با دانایی گسترده ، ......... کسی که گوشه های جهان را زیر نظر دارد  ..... ........... فرزند ارشد [ او ] ( بلشزر) ، فرومایه ای به سروری سرزمینش گمارده شد  ........ ....... ]اما ] او [ فرمانروایی ] ساختگی برای آنان قرار داد  نمونه ای ساختگی از اسگیل [ ساخت و ] ................. برای (شهر) اور و جاهای دیگر فرستاد  آیین هایی که شایسته آنها ( خدایان / پرستشگاه ها) پیشکشی [ هایی نا پاک ] ............ [گستاخانه] ........هر روز یاوه سرایی می کرد و [ اهانت آمیز ]  )او ) پیشکشی های روزانه را باز داشت ، او در [ آیین ها دست برد و] ................... درون پرستشگاه ها برقرار [ کرد ] در اندیشه اش به ترس از مردوک - شاه خدایان - پایان داد  هر روز به شهرش ( شهر مردوک) بدی روا می داشت ................. همه ی مردما [ نش را .......] (مردمان مردوک) با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند .  انلیل خدایان (مردوک) از شکوه ی ایشان بسیار خشمگین شد و ............... قلمرو آنان خدایانی که درون آن ها می زیستند محراب هایشان را رها کردند  خشمگین از اینکه او (نبونید) - (آنان را) -( خدایان غیر بابلی) - به شوانه (بابل) وارد کرده بود [دل ] مردوک بلند [ پایه ؛ انلیل خدایان ] به رحم آمد ...... ( او) بر همه ی زیستگاه هایی که جایگاه های مقدسشان ویران گشته بود  و مردم سرزمین سومر و آکد ، اندیشه کرد ( و ) بر آنان رحم آورد . او همه ی سرزمین ها را جست و بررسی کرد  شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد . او کوروش شاه ( شهر) انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند ، ( و )شهریاری او بر همگان را به آوای بلند اعلام کرد .  او ( مردوک ) سرزمین گوتی ( و) همه سپاهیان ماد را در برابر پاهای او ( کوروش ) به کرنش درآورد و همه ی مردمان سر سیاه ( عامه ی مردم ) را که ( مردوک ) به دستان او ( کوروش ) سپرده بود   به دادگری و راستی شبانی کرد ، مردوک سرور بزرگ که پرورنده ی مردمانش است ، به کارهای نیک او (کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست .  )و ) او را فرمان داد تا به سوی شهرش ( شهر مردوک) بابل برود . او را واداشت ( تا) راه ، تین تیر ( بابل ) را در پیش گیرد و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت .  سپاهیان گسترده اش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود ، پوشیده در جنگ افزارها در کنارش روان بودند.  )مردوک ) سروری که با یاری اش به مردگان زندگی بخشید ( و ) آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید ،او (نبونید) شاهی که از او نمی هراسید را در دستش ( کوروش ) نهاد .  همه ی مردم تین تیر ( بابل) تمامی سرزمین های سومر و اکد ، بزرگان و فرمانداران در برابرش کرنش کردند (و ) بر پاهایش بوسه زدند ، از پادشاهی او شادمان گشتند و چهره هایشان درخشان شد  )مردوک ) سروری که با یاری اش به مردگان زندگی بخشید ( و ) آن که همه را از سختی و دشواری رهانید ، آنان او را ستایش کردند و نامش را ستودند .  منم کوروش ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سومر و آکد ، شاه چهار گوشه ی جهان  پسر کمبوجیه ، شاه بزرگ ، شاه شهر انشان ، نوه ی کوروش ، شاه بزرگ ، [شاه شهر] انشان ، از نسل چیش پیش ، شاه بزرگ ،شاه شهر انشان  دودمان جاودانه ی پادشاهی که (خدایان) بل و نبو ، فرمانرواییش را دوست دارند ( و ) پادشاهی او را با دلی شاد ، یاد می کنند . آنگاه که با آشتی به [ درون ] بابل آمدم  جایگاه سروری ( خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم . مردوک ، سرور بزرگ ، قلب گشاده ی کسی که بابل را دوست دارد [ همچون سرنوشتم ] به من [ بخشید ] ( و ) من هر روز ترسنده در پی نیایش او بودم .  سپاهیان گسترده ام با آرامش درون بابل گام بر می داشتند . نگذاشتم کسی در همه ی [ سومر و ] آکد هراس آفرین باشد.  در پی امنیت [ شهر ] بابل و همه ی جایگاه های مقدسش بودم . برای مردم بابل ...................... ، که بر خلاف [ خواست خدایان ] یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته شان نبود  خستگی هایشان را تسکین دادم ( و ) از ( بندها ) رهایشان کردم . مردوک ، سرور بزرگ ، از رفتار [ نیک من ] شادمان گشت ( و)  به من ، کوروش ، شاهی که از او می ترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همه ی سپاهیانم  برکتی نیکو ارزانی داشت . بگذار ما با شادی در برابرش باشیم ، در آرامش ، به [ فرمان ] والایش ، همه ی شاهانی که بر تخت نشسته اند  از هر گوشه ی ( جهان ) از دریای پایین ، آنان که در سرزمین های دور دست زندگی می کنند ،   )و ) همه ی شاهان سرزمین ( آمورو ) که در چادر ها زندگی می کنند ، همه ی آنان ،  باج سنگینشان را به شوانه ( بابل ) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند از ( شوانه / بابل ) تا شهر آشور و شوش  آکد ، سرزمین اشنونه ، زمبن ، شهر متورنو ، در تا مرز گوتی [ جایگاه های مقدس آن سوی ]دجله که از دیرباز محراب هایشان ویران شده بود  خدایانی را که درون آنها ساکن بودند به جایگاه هایشان باز گردانیدم و ( آنان را ) در جایگاه ابدی خودشان نهادم . همه ی مردمان آنان ( آن خدایان ) را گرد آوردم و به سکونتگاه هایشان بازگرداندم و  خدایان سرزمین سومر و آکد را که نبونید - در میان خشم سرور خدایان - به شوانه ( بابل ) آورده بود ، به فرمان مردوک ، سرور بزرگ ، به سلامت  به جایگاهشان باز گرداندم ، جایی که دلشادشان می سازد باشد تا خدایانی که به درون نیایشگاه هایشان باز گرداندم  هر روز در برابر بل و نبو ، روزگاری دراز ( عمری طولانی ) برایم خواستار شوند ( و) کارهای نیکم    را یاد آور شوند و به مردوک ، سرورم چنین بگویند که : کوروش ، شاهی که از تو می ترسد و کمبوجیه پسرش  بگذار آنان سهمیه رسان نیایشگاه هایمان باشند تا روزگاران دراز . ...... و باشد که مردمان بابل [ شاهی او را ] بستایند . من همه ی سرزمین ها را در صلح قرار دادم  .........................]غاز ] دو مرغابی ، ده کبوتر ، بیشتر از [پیشکشی پیشین] غاز و مرغابی و کبوتری که ........  ..........] روزانه] افزودم ......................... در پی استوار کردن باروی دیوار ایمگور - انلیل ، دیوار بزرگ بابل برآمدم  ........دیواری از آجر پخته ، بر کناره ی خندقی که شاه پیشین ساخته بود ، ولی ساختش را به پایان [ نبرده بود ] ........ کار آن را [ من ...... به پایان بردم ]  ..........که [شهر را از بیرون در بر نگرفته بود] که هیچ شاهی پیش از من ( با ) کارگران به بیگاری [گفته شده ی سرزمینش در] شوانه ( بابل ) نساخته بود .  ........ .....)آن را ) [ با قیر] و آجر پخته از نو بنا کردم و [ساختش را به پایان رساندم ] .  ]دروازه های بزرگ از چوب سدر] با روکش مفرغین ، من همه ی آن درها را با آستانه [ها و قطعات مسی] کار گذاردم .  ..... ...... ]کتیبه ای از ] آشور بانیپال ، شاهی پیش از من [روی آن] نوشته شده بود [درون آندیدم] .  ..... ...... ]او .... مردوک ] سرور بزرگ ، آفریننده ی ..............................................  ...... .......]من ....] همچون هدیه ای [ پیشکش کردم ] ......... برای خشنودی ات ، تا به جاودان . منشور صلح پارسیان